جوان آنلاین: «نتفلیکس» پلتفرم پخش آنلاین فیلم و سریال، تازهترین محصول خود به نام انیمیشن «K- Pop: Demon Hunters» را منتشر کرده است. این اثر برای نخستین بار موسیقی کیپاپ را با داستانی فانتزی و اکشن ترکیب کرده است. داستان درباره گروهی از ستارههای کیپاپ است که روی صحنه میدرخشند و در زندگی مخفی خود شیاطین را شکار میکنند. طراحی شخصیتها شباهت زیادی به اعضای گروههای واقعی کیپاپ دارد و موسیقی، رقصهای هماهنگ و صحنههای پرتحرک آن دقیقاً سلیقه نوجوانان را هدف گرفته است.
وقتی یک نوجوان ایرانی گوشی هوشمند خود را برمیدارد و وارد شبکههای اجتماعی میشود، احتمالاً نخستین ویدئوهای پیشنهادی مربوط به همین گروههای کیپاپ خواهد بود؛ ویدئوهایی پر از رنگهای تند، حرکات رقص هماهنگ و انرژی بالا. این تصویر اولیه، نخستین جرقه علاقه به دنیای کیپاپ را روشن میکند، با این حال منتقدان معتقدند این اثر بیش از آنکه یک شاهکار هنری باشد، مانند بسیاری از اثرها، نوعی ابزار تبلیغاتی برای گسترش نفوذ کیپاپ در جهان است. پرسش مهم این است، آیا کیپاپ برای نوجوانان دامی برای مصرفگرایی و کمرنگ شدن هویت فرهنگی است و آیا این جذابیت فراگیر به مخاطبان کم سن و سالتر هم رسیده است؟
برای پاسخ به این سؤالات، با فرهاد دوانقی، کارشناس رسانه و مستندساز گفتوگو کردهایم. او میگوید: «کیپاپ تنها یک سبک موسیقی پرهیجان نیست، بلکه یک جریان فرهنگی و صنعتی است که به سرعت مرزها را درمینوردد. این جریان یک بسته کامل سرگرمی است از موسیقی و رقص گرفته تا مد، زیباییشناسی تصویری و حتی الگوهای رفتاری که نه فقط نوجوانان بلکه سنین پایینتر را نیز تحت تأثیر قرار داده است.» به گفته او، بسیاری از پژوهشگران فرهنگی نیز همین دیدگاه را دارند و معتقدند کیپاپ بیش از یک هنر مستقل، یک پدیده اجتماعی- اقتصادی است که هوشمندانه با روانشناسی نوجوانان پیوند خورده است. همین ویژگیها باعث شده است سن طرفداران این جریان روزبه روز پایینتر بیاید و امروز به زیر هفت سال برسد. متن زیر پاسخ این کارشناس به سؤالات «جوان» است که میخوانید.
به نظر شما فرمول موفقیت کیپاپ چیست که توانسته است صرفاً از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی تا این اندازه بر سلیقه و سبک زندگی نوجوانان ایرانی تأثیر بگذارد؟
این فرمول را میتوان در چند عنصر کلیدی جستوجو کرد. در تولیدات کیپاپ ترکیبی از ژانرهای متنوع از پاپ غربی گرفته تا هیپهاپ، آراندبی، رپ و حتی موسیقی سنتی آسیایی به کار رفته است تا مناسب هر سلیقهای باشد. استفاده از زبان انگلیسی همراه با کرهای، این موسیقی را جهانیتر کرده و باعث شده است نوجوانان ایرانی هم با بخشی از متنها ارتباط برقرار کنند. ویدئوهای موزیکال کیپاپ بیشتر شبیه فیلمهای کوتاه هستند تا صرفاً یک کلیپ موسیقی. لباسها، صحنهها و جلوههای ویژه طوری انتخاب میشوند که تصاویر آنها در ذهن ماندگار باشند. برخلاف بسیاری از ستارههای غربی که به تنهایی میدرخشند، کیپاپ بر «گروه» تأکید دارد و این موضوع حس تعلق جمعی را در هواداران تقویت میکند، به همین دلیل این الگوی برنامهریزیشده در ایران نیز با استقبال زیادی مواجه شده است. نوجوانان طرفدار گروههایی مثل BTS، Blackpink، EXO یا Stray Kids تنها به گوش دادن موسیقی بسنده نمیکنند. آنها حرکات رقص را بارها تمرین و لباسهای خود را شبیه خوانندگان محبوبشان انتخاب و حتی بخشی از زبان و اصطلاحات کرهای را وارد گفتوگوهای روزمره خود میکنند. برای بسیاری، کیپاپ فقط یک سرگرمی نیست، بلکه یک «سبک زندگی» است. نکته قابل توجه اینکه این جریان در ایران، برخلاف برخی کشورهای دیگر، بدون حمایت رسمی رسانهها و صنعت داخلی پیش میرود. با وجود محدودیتها ولی اینترنت و شبکههای اجتماعی بستری شدهاند که نوجوانان ایرانی بتوانند بی واسطه با این پدیده جهانی در ارتباط باشند. همین امر قدرت نفوذ کیپاپ را چند برابر کرده و باعث شده است، حتی بدون تبلیغات رسمی، گروههای کرهای بخش مهمی از هویت فرهنگی نوجوانان ایرانی را شکل دهند.
گویا صنعت پشت صحنه کیپاپ بسیار سختگیرانه و بیرحمانه است. از این صنعت بگویید.
آنچه طرفداران میبینند، لبخندهای مداوم، لباسهای درخشان و رقصهای هماهنگ است، اما آنچه دیده نمیشود، واقعیت پشت پرده یک صنعت میلیاردی است که از سوی شرکتهای بزرگ سرگرمی در کرهجنوبی کنترل میشود. این شرکتها که نامهایی مانند SM Entertainment، YG Entertainment، JYP و HYBE در میان آنها شناخته شدهتر است، عملاً نقش کارخانهها در تولید کالا را ایفا میکنند. آنها نوجوانانی را از سنین پایین، حتی ۱۰ یا ۱۲سالگی، به عنوان «کارآموز» جذب میکنند. این کارآموزی میتواند سالها طول بکشد و شامل آموزشهای فشردهای مانند آواز، رقص، زبانهای خارجی، فن بیان، بازیگری و حتی مدیریت رفتار اجتماعی است. تنها درصد اندکی از این کارآموزان به مرحلهای میرسند که بتوانند وارد یک گروه رسمی شوند و به شهرت دست یابند. این روند اغلب با قراردادهایی همراه است که به «قراردادهای بردگی» شهرت یافتهاند. بسیاری از خوانندگان کیپاپ سالها ملزم به رعایت محدودیتهایی هستند که زندگی شخصی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد؛ ممنوعیت داشتن روابط عاطفی، کنترل شدید بر ظاهر و وزن، محدودیت استفاده از رسانههای اجتماعی و حتی زمان استراحت. ستارههای کیپاپ نه تنها هنرمند، بلکه «محصول» یک صنعت هستند که باید همواره بینقص به نظر برسند. فشار روانی نیز یکی از مهمترین معضلات است. گزارشهای متعدد از افسردگی، اضطراب و حتی خودکشی در میان برخی ستارههای کیپاپ نشان میدهد پشت پرده این لبخندها، واقعیت تلخی وجود دارد. رقابت شدید، ترس از شکست، فشار هواداران و انتظارات سرسام آور شرکتها فضایی ایجاد میکند که برای بسیاری از نوجوانان کارآموز طاقت فرساست. این صنعت همچنین سازوکارهای دقیقی برای مدیریت محبوبیت دارد. هر عضو گروه نقش خاصی دارد؛ یکی «رهبر»، دیگری «خواننده اصلی»، دیگری «رقصنده اصلی» و برخی به عنوان «ویژوال» یا چهره گروه معرفی میشوند. این تقسیم بندی تصادفی نیست و بر اساس مطالعات بازاریابی و روانشناسی طراحی شده است تا هر طرفدار با یک عضو خاص احساس نزدیکی کند. به این ترتیب، گروه به جای یک فرد، مجموعهای از شخصیتها میشود که هر کدام بخشی از طیف گسترده مخاطبان را جذب میکنند. منتقدان معتقدند این همه تحت کنترل بودن باعث میشود کیپاپ بیش از آنکه هنر آزاد و خلاقانه باشد، شبیه یک کارخانه تولید ستاره شود؛ کارخانهای که محصول نهاییاش نه فقط موسیقی، بلکه یک «بسته کامل مصرفی» شامل ترانه، رقص، مد و تبلیغات تجاری است.
کیپاپ روی پرده نتفلیکس نشان میدهد ارتقا یافته است. نظر شما چیست؟
دقیقاً همین طور است. وقتی صحبت از نفوذ کیپاپ میشود، دیگر تنها به آهنگها و کلیپهای پرزرق و برق محدود نیستیم. این جریان اکنون وارد قلمرو رسانههای تصویری جهانی شده و کمپانیهایی مانند نتفلیکس به خوبی از ظرفیت آن آگاهند. انیمیشن تازه تولید «K- Pop Demon Hunters» نمونهای روشن از این روند است. این محصول نشان میدهد کیپاپ دیگر تنها یک موسیقی یا حتی یک صنعت سرگرمی ملی نیست، بلکه به یک ابزار روایت جهانی تبدیل شده است. داستان این انیمیشن درباره گروهی از ستارههای کیپاپ است که در زندگی روزمره روی صحنه میدرخشند، اما در پشت صحنه نقشی کاملاً متفاوت دارند. آنها شکارچی شیاطین هستند. این ایده ترکیبی از سه عنصر موسیقی پرهیجان و گروههای محبوب، اکشن و نبرد فانتزی که یادآور انیمهها و فیلمهای ابرقهرمانی است که نتفلیکس به خوبی میداند نوجوانان به آن جذب میشوند. داستان دوگانه زندگی، یعنی تضاد میان چهره درخشان روی صحنه و واقعیت پنهانی در پس آن. این ترکیب نه تنها تخیل نوجوانان را درگیر میکند بلکه جهان کیپاپ را گسترش میدهد. نوجوانی که پیشتر تنها آهنگها را گوش میداد یا کلیپها را میدید، حالا میتواند وارد دنیای خیالی شود که ستارههای کیپاپ در آن شخصیتهای قهرمانانه دارند. این یعنی کیپاپ از یک «محصول شنیداری» به یک فرهنگ تصویری و داستانی ارتقا یافته است. نتفلیکس پیشتر نیز علاقه ویژهای به محتوای مرتبط با فرهنگ کرهای نشان داده بود. سریالهایی مثل «Squid Game» و «Extraordinary Attorney Woo» و حتی مستندهایی درباره گروههای کیپاپ، موفقیت عظیمی در جذب مخاطب جهانی کسب کردهاند. ورود به حوزه انیمیشن با محوریت کیپاپ، گام جدیدی است که هم به نفع کمپانیهای کرهای است و هم سود سرشاری برای نتفلیکس به همراه دارد.
با توجه به این همه گسترش کیپاپ در قالبهای مختلف سرگرمی، انیمیشن و مستند، پس میتوان گفت K- Pop: Demon Hunters یک اثر هنری نیست بلکه بخشی از استراتژی بازاریابی جهانی برای جذب نسل جدید است؟
بله. بسیاری از منتقدان معتقدند «K- Pop: Demon Hunters» بیش از آنکه یک اثر هنری مستقل باشد، در واقع یک ابزار بازاریابی است. این انیمیشن راهی است برای جذب نوجوانان در سراسر جهان به این فرهنگ، حتی کسانی که پیشتر با کیپاپ آشنا نبودند. به زبان ساده، این اثر دروازهای برای ورود نسل جدیدی از هواداران به دنیای کیپاپ است. نمونههای مشابه کم نیستند. در سالهای اخیر، کمپانیهای سرگرمی کرهای و غربی بارها همکاری مشترک انجام دادهاند. مستند «Break the Silence» درباره گروه BTS در سینماها و پلتفرمهای جهانی پخش شد، همکاری BLACKPINK با نتفلیکس در قالب مستند «Light Up the Sky» صورت گرفت و حتی ستارههای کیپاپ در بازیهای ویدئویی جهانی مانند Fortnite و PUBG حضور یافتهاند. این مصادیق نشان میدهند کیپاپ تنها در موسیقی محدود نشده و اکنون بخشی از اکوسیستم سرگرمی جهانی است؛ از فیلم و انیمیشن گرفته تا بازیهای دیجیتال و مد.
به نظر شما، چنین محصولاتی به تدریج «الگوهای بومی» را در سایه قرار نمیدهند؟
«K- Pop: Demon Hunters» نشان میدهد کیپاپ دیگر تنها یک جریان هنری نیست بلکه به ابزاری برای بازتولید فرهنگ مصرف گرای جهانی تبدیل شده است. نتفلیکس با هوشمندی، کیپاپ را از یک موسیقی به یک روایت بصری چند بعدی ارتقا داده و به این ترتیب، حضور آن را در ذهن و زندگی نوجوانان ماندگارتر کرده است. برای درک عمق نفوذ کیپاپ، کافی است به شبکههای اجتماعی نوجوانان ایرانی نگاه کنیم. در گروههای تلگرامی، انجمنهای آنلاین و صفحات اینستاگرام، فضایی شکل گرفته است که هزاران نوجوان درباره آخرین آهنگ ها، کنسرتها و حتی اخبار شخصی ستارههای کرهای تبادل نظر میکنند. بسیاری عکس پروفایل خود را به تصویر اعضای گروههای کیپاپ تغییر دادهاند و حتی نامهای کرهای برای خود انتخاب میکنند؛ پدیدهای که شاید ساده به نظر برسد، اما نشاندهنده شکلگیری نوعی هویت موازی میان نسل نوجوان است. یکی از دختران ۱۵ساله طرفدار BTS در گفتوگویی میگوید: «کیپاپ برای من فقط موسیقی نیست، یک دلگرمی است. وقتی آهنگهای BTS را گوش میکنم، حس میکنم یکی اون ور دنیا داره به من میگه تنها نیستی.» این روایت نشان میدهد نوجوانان فراتر از ریتم و ملودی، از کیپاپ برای پر کردن خلأهای عاطفی و هویتی خود بهره میگیرند. در سوی دیگر، یک پسر ۱۶ساله که شیفته گروه BLACKPINK است، میگوید: «من همه حرکات رقص لیسا را تمرین میکنم. رؤیای من این است روزی بتوانم روی صحنه مثل آنها برقصم!» این اشتیاق نشان دهنده تأثیر کیپاپ بر تصویر آرمانی آینده نوجوانان است؛ جایی که شهرت، زیبایی و هماهنگی هنری به عنوان اهداف اصلی زندگی دیده میشوند.
پس این فضا فقط به لذت و هیجان محدود نمیشود و باید نگران این موج بود. آیا این اشتیاق میتواند به وابستگی شدید منجر شود؟ آیا نوجوانانی که شبانهروز سرگرم دنبالکردن اخبار و محصولات کیپاپ هستند، فرصت کافی برای شناخت فرهنگ بومی خود دارند؟
برخی نوجوانان با دفاع از علاقهشان به کیپاپ تأکید دارند این فرهنگ برایشان منبع الهام است. برخی به یادگیری زبان کرهای یا انگلیسی روی آوردهاند، برخی شروع به تمرین رقص یا موسیقی کرده و حتی گروههای کوچک هواداری در مدارس یا محافل دوستانه تشکیل دادهاند. این نشان میدهد پدیده کیپاپ در ایران، هم میتواند بستری برای خلاقیت و خودابرازگری باشد و هم منبعی از چالشهای فرهنگی و نسلی. نکته مهم آن است که این اشتیاق نوجوانان اغلب در فضای غیررسمی شکل میگیرد، در حالی که در کشورهای دیگر، شرکتهای سرگرمی کرهای از طریق کنسرتها، فروشگاههای رسمی و باشگاههای هواداری مستقیماً با نوجوانان ارتباط دارند، در ایران این ارتباط عمدتاً از طریق اینترنت و پلتفرمهای غیررسمی ایجاد میشود. همین امر باعث میشود نوجوان ایرانی بیشتر در معرض بازار سیاه محصولات کیپاپ و اطلاعات غیرکنترل شده قرار گیرد. در مجموع، صدای نوجوانان ایرانی درباره کیپاپ، صدایی چندلایه است. برای برخی، کیپاپ پناهگاهی عاطفی است، برای عدهای دیگر، رؤیای آینده و خودابرازگری است و برای خانوادهها و مربیان، اغلب منبع نگرانی و پرسشهای فرهنگی. کیپاپ درست مانند یک سکه دو رو است؛ یک سو جذابیت بیپایان و سوی دیگر نگرانیهای هویتی. نوجوانان در مواجهه با کیپاپ با جهانی پرانرژی، خلاق و رنگارنگ روبهرو میشوند. جهانی که در آن کار گروهی، هماهنگی، تلاش سخت و زیباییشناسی بصری برجسته است، اما همین جهان میتواند به تدریج جایگزین الگوهای بومی و شخصی شود و هویت نسل جوان را تحتالشعاع قرار دهد. برخی کارشناسان فرهنگی هشدار میدهند، وابستگی شدید به کیپاپ میتواند باعث ازخودبیگانگی فرهنگی شود. نوجوانی که همه معیارهایش را از ستارههای کرهای میگیرد، ممکن است کمتر به موسیقی، هنر یا مد ایرانی توجه کند. این مسئله حتی میتواند تعارضهای نسلی بین نوجوانان و خانوادهها را افزایش دهد، چراکه والدین اغلب با معیارهای دیگری بزرگ شدهاند و نمیتوانند درک کنند چرا فرزندشان تا این حد شیفته یک فرهنگ دوردست شده است. واقعیت این است، کیپاپ میتواند تهدیدی برای تنوع فرهنگی و استقلال هویتی نوجوانان باشد. پاسخ به این دوگانه آسان نیست و همه چیز بستگی به زاویه نگاه دارد. اگر نوجوان تنها به عنوان یک مصرف کننده منفعل با کیپاپ روبهرو شود، احتمال از دست دادن بخشی از هویت بومی وجود دارد، اما اگر با نگاه انتقادی و خلاقانه با این پدیده مواجه شود، میتواند از انرژی و خلاقیت آن برای ساختن مسیر شخصی خود بهره ببرد.
راهکار چیست؟
مواجهه با پدیدهای مانند کیپاپ، امری پیچیده است؛ نه میتوان آن را نادیده گرفت و نه با رویکرد سرکوبگرانه به نتیجه رسید. تجربه نشان داده است هرجا نوجوانان از چیزی منع شدهاند، علاقه و کنجکاوی شان نسبت به آن بیشتر شده است، بنابراین رویکرد درست، شناخت، نقد و هدایت آگاهانه است. نخستین گام، تقویت سواد رسانهای است. نوجوان باید بیاموزد هر محصول فرهنگی، پشتصحنهای اقتصادی و صنعتی دارد. وقتی بفهمد آهنگهای پرهیجان یا ویدئوهای پرزرقوبرق بخشی از یک ماشین بازاریابی جهانی هستند، میتواند میان «لذت بردن» و «مصرفگرایی افراطی» تمایز قائل شود. آگاهی، ابزار اصلی برای تبدیل نوجوان از یک مصرفکننده منفعل به یک مخاطب فعال است. گام دوم، ایجاد فرصتهای بومی برای خلاقیت است. اگر نوجوان ایرانی امکان تجربه موسیقی یا تولید محتوا را در محیطی سالم و حمایت شده داشته باشد، کمتر احساس نیاز میکند هویت خود را صرفاً از کیپاپ وام بگیرد. راهاندازی کارگاههای هنری، گروههای دانشآموزی موسیقی یا حمایت از تولید محتوا در فضای مجازی میتواند جایگزینی سازنده باشد. از سوی دیگر، خانوادهها و مربیان باید به جای قضاوت سریع یا مخالفت صرف، گفتوگو با نوجوانان را در پیش بگیرند. اگر نوجوان حس کند علایقش تحقیر یا سرکوب میشود، احتمالاً به سمت پنهان کاری یا وابستگی بیشتر خواهد رفت، اما وقتی والدین و معلمان با پرسش و گفتوگو مسیر علاقه او را بشناسند، میتوانند همدلی ایجاد کنند و در عین حال نگاه انتقادی را به او بیاموزند. رسانه هم در این میان وظیفهای روشن دارد. نه باید با شور هواداری همراه شود و نه میتواند واقعیتهای پنهان را نادیده بگیرد. رسالت رسانه، کمک به نوجوانان برای انتخاب آگاهانه است؛ انتخابی که به آنها اجازه میدهد از موسیقی و هنر لذت ببرند، بیآنکه اسیر وابستگی و مصرفگرایی شوند. از فرصتهای مثبت کیپاپ نیز میتوان بهره برد. بسیاری از نوجوانان از طریق کیپاپ به یادگیری زبان روی آوردهاند. چرا این انگیزه به مسیرهای رسمی آموزش زبان یا حتی آشنایی با ادبیات جهانی هدایت نشود؟ برخی نیز با الهام از ستارههای محبوبشان به ورزش یا ساخت محتوای ویدئویی پرداختهاند. این ظرفیتها میتواند با حمایت درست، به خلاقیت واقعی و حتی فرصتهای شغلی آینده تبدیل شود.
و، اما چشمانداز مواجهه با کیپاپ؟
نه «جنگ با یک فرهنگ خارجی» درست است و نه «تسلیم کامل در برابر آن». راه حل در میانه این دو قرار دارد. پذیرش واقعیت جهانیشدن و تقویت توان انتخاب آگاهانه در نوجوانان، تنها در این صورت است که آنها میتوانند از انرژی و جذابیت کیپاپ لذت ببرند، بی آنکه اسیر مصرفگرایی یا از خودبیگانگی شوند.
علت پرمخاطب بودن کیپاپ چیست؟
علاوه بر موسیقی و رقصهای هماهنگ، تبدیل هواداران به مصرف کنندگان پایدار یکی از دلایل موفقیت کیپاپ است. پشت صحنه این صنعت، اقتصادی قدرتمند وجود دارد که میلیاردها دلار درآمد ایجاد میکند که نوجوانان مهمترین نیروی محرکه آن هستند. فروش آلبومها، عرضه کالاهای جانبی مثل لباس، لوازم التحریر، پوستر، عروسک و حتی وسایل الکترونیکی با برند گروهها تنها بخش کوچکی از این تجارت بزرگ است. بلیت کنسرتها، فَن میتینگها (دیدار نزدیک هواداران با ستارهها) و تورهای گردشگری با محوریت کیپاپ بخش دیگری از چرخه درآمدزایی را تشکیل میدهند. نقش وفاداری هواداران نوجوان نیز جالب توجه است؛ وفاداریای که گاه به شور و شوقی بیحد و مرز شباهت دارد. برای مثال، پدیدهای به نام «آلبوم فیزیکی» در کیپاپ وجود دارد و این در حالی است که در بسیاری از نقاط جهان خرید آلبومهای موسیقی فیزیکی تقریباً منسوخ شده است، اما نوجوانان طرفدار کیپاپ بارها برای داشتن نسخههای مختلف این آلبوم هزینه میکنند. چرا؟ چون هر آلبوم شامل فتوکارتها (کارتهایی با تصویر اعضای گروه) است که به صورت تصادفی در بستهها قرار داده میشوند. این عنصر ساده، هواداران را به خرید چندین نسخه وادار میکند تا شاید تصویر عضو مورد علاقه شان نصیبشان شود! این سیستم شباهت زیادی به بازیهای ویدئویی «لوتباکس» دارد که بر پایه شانس و هیجان خرید دوباره طراحی شده است. در ایران نیز با وجود محدودیتهای خرید رسمی، این چرخه متوقف نشده است. فروشگاههای آنلاین و بازارهای غیررسمی، کالاهای مرتبط با کیپاپ را گاه با قیمت چند برابر عرضه میکنند. بسیاری از نوجوانان پول توجیبی خود را پسانداز میکنند یا از والدین درخواست مکرر دارند. برخی نیز با استفاده از شبکههای مجازی، کالاهای دست دوم یا نسخههای غیررسمی را بین خود معامله میکنند. این مصرفگرایی تنها به کالا ختم نمیشود. نوجوانان ساعتهای زیادی را صرف دنبال کردن زندگی روزمره ستارههای محبوبشان در اینستاگرام، یوتیوب و پلتفرمهای کرهای مانند ویورس میکنند. لایک زدن، کامنت گذاشتن، رأی دادن در مسابقات آنلاین و پخش مداوم آهنگها در پلتفرمهای استریم همگی جایگاه اقتصادی گروهها را تقویت میکنند. به بیان دیگر، هواداری در کیپاپ تنها یک علاقه ساده نیست بلکه نوعی کار داوطلبانه رایگان برای شرکتهای سرگرمی محسوب میشود. اینجاست که پرسشهای انتقادی مطرح میشود: آیا این اشتیاق صرفاً نشان دهنده عشق نوجوانان به موسیقی است یا بازتاب یک نظام بازاریابی حساب شده؟ وقتی هوادار نوجوان خود را موظف میبیند چندین بار آلبوم بخرد یا در مسابقات آنلاین رأی دهد، آیا هنوز میتوان از آزادی انتخاب سخن گفت؟ و مهم تر، آیا این شکل از مصرف گرایی میتواند به مرور زمان، هویت و ارزشهای شخصی نوجوان را تحتالشعاع قرار دهد؟ واقعیت این است که کیپاپ آیینهای تمامنما از سرمایهداری مدرن است؛ سرمایهداری که به خوبی میداند چگونه اشتیاق و هیجان نسل جوان را به یک نیروی اقتصادی تبدیل کند. در این میان، نوجوان هم لذت میبرد و هم ناخواسته به «مشتری وفادار» تبدیل میشود.
کلام آخر.
کیپاپ امروز تنها یک موسیقی نیست. پدیدهای چندوجهی است که هم میتواند الهامبخش باشد و هم تهدیدکننده. از یک سو، انرژی، خلاقیت و جهانی شدن آن به نوجوانان امکان میدهد با زبانها، فرهنگها و سبکهای هنری تازه آشنا شوند. بسیاری از جوانان از طریق کیپاپ انگیزه گرفتهاند تا زبان بیاموزند، به موسیقی روی بیاورند یا حتی رؤیاهای تازهای برای آینده خود بسازند، از سوی دیگر این سکه واقعیتی پیچیدهتر است؛ صنعتی قدرتمند که با هوشمندی روانشناسی نوجوانان را هدف گرفته است و از اشتیاق آنها برای تولید درآمدهای میلیاردی استفاده میکند. مصرفگرایی، فشارهای پنهان هویتی و وابستگی شدید، بخشی از مخاطراتی هستند که پشت زرقوبرق این جهان رنگارنگ پنهان شدهاند. برای نوجوان ایرانی، مواجهه با کیپاپ یک میدان دوگانه است. میتواند پنجرهای به سوی خلاقیت و امید باشد یا دام تقلید و وابستگی فرهنگی. نقطه تفاوت در «نگاه» است. اگر این مواجهه با آگاهی و سواد رسانهای همراه باشد، کیپاپ به فرصتی برای رشد فردی و هنری تبدیل خواهد شد، اما اگر نوجوان صرفاً مصرف کننده منفعل باقی بماند، خطر از دست رفتن بخشی از هویت فردی و جمعی دور از ذهن نیست. در نهایت، انیمیشن «K- Pop: Demon Hunters» هشداری جدی است. اگر نهادهای فرهنگی و رسانهای نتوانند راهبردی آگاهانه و جذاب برای مواجهه با چنین محصولات جهانی طراحی کنند، نوجوانان ما ناخواسته بخشی از یک مهندسی فرهنگی خواهند شد که مقصد و پیام آن خارج از مرزهای بومی ما تعیین میشود و نگرانی دیگر آنکه شاهد کاهش سن علاقهمندان به این گروه خواهیم بود.